shift


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
shift

کليد مبدل ،تغيير دادن ،گروهکار،نوبتکار،تغيير محل شعاعى ،جابجايى شعاعى ،شيفت کار،انتقال دادن اتش ،تغييرمکان دادن اتشها و يا يکانها،حرکت دادن ،جابجائى ،تغيير جهت ،بوش ،تناوب ،نوبتى ،استعداد،ابتکار،تعبيه ،نقشه خائنانه ،حقه ،توطئه ،پخش کردن ،تعويض کردن ،تغيير مکان دادن ،انتقال دادن ،تغيير مسير دادن ،تغييرمکان ،نوبت کار،مبدله ،تغييردادن
علوم مهندسى : تغيير جهت
کامپيوتر : جابجا کردن
عمران : نوبت کارى
معمارى : جابجايى مرکز قوس
روانشناسى : جابه جايى
بازرگانى : حرکت
ورزش : نوبتکارى ،تغيير محل براى مهار بازيگر خطرناکتر
علوم نظامى : انتقال تير دادن

 
کلمات مرتبط(68) 

 
 
@@shift