sick


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
sick

مريضى ،ناخوش ،بيمار،ناساز،ناتندرست ،مريض شدن ،(سگ را )کيش کردن ،جستجوکردن ،علامت چاپى بمعنى عمدا چنين نوشته شده ،برانگيختن
قانون ـ فقه : مريض
علوم نظامى : اعلام خراب بودن وسايل يا بد کار کردن انها

 
کلمات مرتبط(36)