single


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
single

عزب ،مسابقه يکنفره ،واحد،منفرد،تک ،فرد،تنها،يک نفرى ،انفرادى ،مجرد،(معمولا با )out جدا کردن ،برگزيدن ،انتخاب کردن
قانون ـ فقه : ازدواج نکرده
ورزش : ضربه اى با يک امتياز با تعويض محل دو توپزن ،قايق يک نفره
علوم نظامى : تک

 
کلمات مرتبط(128) 

 
 
@@@@single
 
@@@single
 
@@single