slip


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
slip

يادداشت ،صورت ،سريدن ،جدا شدن لنگر از زمين ،سرخوردن منحرف شدن از مسير،لغزش ،خطا،ليزى ،گمراهى ،قلمه ،سرخورى ،تکه کاغذ،زير پيراهنى ،ملافه ،روکش ،متکا،نهال ،اولاد،نسل ،لغزيدن ،ليز خودن ،گريختن ،سهو کردن ،اشتباه کردن ،از قلم انداختن
علوم مهندسى : لغزش
الکترونيک : لغزش
معمارى : شيب
قانون ـ فقه : پيش نويس تمبر نشده بيمه دريايى
بازرگانى : فهرست
ورزش : محل توپگير پشت محافظ ميله
علوم نظامى : لغزش از مسير تصحيح مسير چتر يا گلوله از نظرانحراف باد
علوم دريايى : خفت

 
کلمات مرتبط(52) 

 
 
@@slip