snap


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
snap

ربودن ،باخشونت حکمى را دادن( با)out ،بى خبر،بى مقدمه ،روش بازگرداندن توپ به بازى از تجمع ،گرفتن عکس فورى ،شکستن ،بشکن ،گسيختن ،گاز ناگهانى سگ ،قزن قفلى ،گيره فنرى ،لقمه ،يک گاز،مهر زنى ،قالب زنى ،چفت ،قفل کيف وغيره ،عجله ،شتابزدگى ،ناگهانى ،بى مقدمه ،گاز گرفتن ،قاپيدن ،چسبيدن به ،قاپ زدن ،سخن نيش دار گفتن ،عوعو کردن
معمارى : اچار پرچ
قانون ـ فقه : ناگهانى
ورزش : پاس دادن يا رد کردن توپ به عقب از بين پاها
علوم نظامى : صداى شلاق با سرعت عمل کردن

 
کلمات مرتبط(24)