solid


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
solid

ثابت ،سخت پا،دج ،يکپارچه ،يکسان ،ز جسم ،ماده جامد،سفت ،محکم ،استوار،قوى ،خالص ،ناب ،بسته ،منجمد،سخت ،يک پارچه ،مکعب ،حجمى ،سه بعدى ،توپر،نيرومند،قابل اطمينان
علوم مهندسى : جامد
معمارى : فضائى
ورزش : جامد،تيمى با بازيگران خوب
علوم هوايى : جامد

 
کلمات مرتبط(35)