span


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
span

پل زدن روى رودخانه ،چشمه ،دهانه نظرى ،افسار،محدوده ،گستردگى ،پوشش ،ظرفيت ،يک وجب ،مدت معين ،فاصله معين ،وجب کردن ،اندازه گرفتن ،پل بستن ،تاق بستن
علوم مهندسى : جفت
کامپيوتر : محدوده
عمران : دهنه
معمارى : فاصله دو تکيه گاه تير
ورزش : فاصله بين سوراخ گوى بولينگ براى شست و انگشتان ديگر
علوم نظامى : مهار
علوم دريايى : باراويز،مهار

 
کلمات مرتبط(33)