spit


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
spit

زبانه ،پيشرفت خشکى در دريا،سيخ کباب ،شمشير،دشنه ،بسيخ کشيدن ،سوراخ کردن ،تف انداختن ،اب دهان پرتاب کردن ،اب دهان ،خدو،بزاق ،(مثل تف )بيرون پراندن
معمارى : دماغه
علوم نظامى : يک نقطه از خشکى

 
کلمات مرتبط(2)