square


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
square

مساوى ،تيغه پارو از حالت افقى به حالت عمودى براى دخول در اب ،چهار گوش ،چارگوش ،گوشه دار،جذر،ميدان ،منصف ،منظم ،حسابى ،عادلانه ،برابر،راست حسينى ،چهارگوش کردن ،مربع کردن ،بتوان دوم بردن ،مجذور کردن ،وفق دادن ،جور دراوردن ،واريز کردن
معمارى : گونيا
روانشناسى : مربع
ورزش : به يک طرف ميله و عمود به ان ،خانه شطرنج
علوم نظامى : مرتب کردن کلاه
علوم دريايى : مرتب کردن کلاه

 
کلمات مرتبط(80) 

 
 
@@square