stage


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
stage

چوب بست ،سوار کردن پرسنل و وسايل در خودرو يا هواپيما يا کشتى ،اسکان دادن ،سکو،درجه ،صحنه نمايش ،پرده گاه ،منزل ،پايه ،وهله ،طبقه ،در صحنه ظاهر شدن ،مرحله دار شدن ،اشکوب
علوم مهندسى : طبقه
معمارى : اشکوب
قانون ـ فقه : مقام
روانشناسى : مرحله
بازرگانى : مرحله
ورزش : قراردادن اتومبيل در خط اغاز
علوم هوايى : طبقه
علوم نظامى : مراحل مختلف يک موشک
علوم دريايى : نيمکت اويزان

 
کلمات مرتبط(65) 

 
 
@@stage