staging


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
staging

تمرين اب خاکى ،تمرين کردن ،سوار شدن يا سوار کردن پرسنل در ناو يا هواپيما،استقرار موقت ،سوار کردن ،جا دادن ،اسکان دادن ،چوب بست ،اسکلت ،رانندگى کالسکه ،نمايش ،برصحنه اورى ،باکالسکه سفر ردن
عمران : چوب بست
معمارى : سکوى کار
علوم نظامى : بسترى کردن بيماران به طور موقت

 
کلمات مرتبط(5)