stall


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
stall

وقت کشى با حفظ توپ ،حفظ گوى براى مدت طولانى( لاکراس)،در گل فرو رفتن ،جاى ايستادن اسب در طويله ،غرفه ،دکه چوبى کوچک ،بساط،صندلى ،لژ،جايگاه ويژه ،به اخور بستن ،از حرکت بازداشتن ،ماندن ،ممانعت کردن ،قصور ورزيدن ،دور سرگرداندن ،طفره زدن
ورزش : حفظ گوى براى مدت طولانى
علوم هوايى : واماندگى
علوم نظامى : متوقف شدن يا کردن از کار انداختن يا افتادن

 
کلمات مرتبط(14)