state


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
state

سياسى ،رسمى وضع ،مقام و رتبه ،ابهت ،اظهار کردن و تصريح کردن ،توضيح دادن ،جزء به جزء شرح دادن ،اظهار داشتن ،اظهارکردن ،تعيين کردن ،حال ،،چگونگى ،کيفيت ،دولت ،استان ،ملت ،جمهورى ،ايالت ،کشورى ،دولتى ،حالت
کامپيوتر : وضعيت
قانون ـ فقه : حال ،تعيين کردن و قرار دادن
روانشناسى : حالت
بازرگانى : ايالت

 
کلمات مرتبط(193) 

 
 
@@@@@@state
 
@@@@@state
 
@@@@state
 
@@@state
 
@@state