steady


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
steady

راه ،پابرجا،مسير ثابت ،فرمان مسير را ثابت نگهداريد،روى مسير،پرپشت ،ثابت ،پى درپى ،مداوم ،پيوسته ويکنواخت کردن ،استوار يا محکم کردن ،ساکن شدن
علوم مهندسى : ثابت
علوم نظامى : فرمان داده شده هستم در رهگيرى هوايى
علوم دريايى : همين راه برو

 
کلمات مرتبط(19)