string


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
string

مربى خم کردن کمان و بستن زه ،يک سرى پيام که از يک ايستگاه به ايستگاه ديگر ارسال مى شود،سرى پيام ، :)n.vt.& vi.(زه ،زهى ،ريسمان ،سيم ،رديف ،سلسله ،قطار،رشته کردن ،نخ کردن( باسوزن و غيره)،زه انداختن به ، :)n.vt.vi.& adj.(ريش ريش ،نخ مانند،ريشه اى ،چسبناک ،دراز،به نخ کشيدن( مثل دانه هاى تسبيح)،بصف کردن ،زه دارکردن
کامپيوتر : رشته کردن
ورزش : يک سرى تيراندازى بوسيله يک نفر
علوم نظامى : يک سرى گلوله

 
کلمات مرتبط(48) 

 
 
@@string