suppress


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
suppress

خنثى کردن اتش ،سرکوب کردن اتش يا فعاليت يک يکان ،موقوف کردن ،توقيف کردن ،فرو نشاندن ،خواباندن ،پايمال کردن ،مانع شدن ،تحت فشار قرار دادن ،منکوب کردن
کامپيوتر : موقوف کردن
قانون ـ فقه : توقيف کردن
علوم نظامى : بازداشتن از عمليات

 
کلمات مرتبط(1)