surveillance


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
surveillance

تجسس ،بررسى کردن ،زير نظر داشتن ،کاوش کردن ،جستجو کردن ،پايش( نظارت)،نظارت ،مراقبت ،پاييدن ،مبصرى
قانون ـ فقه : مراقبت
روانشناسى : پايش
علوم نظامى : ديد بانى و مراقبت از منطقه

 
کلمات مرتبط(9)