sway


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
sway

اين سو وان سو جنبيدن ،تاب خوردن ،در نوسان بودن ،تاب ،نوسان ،اهتزاز،سلطه حکومت کردن ،متمايل شدن يا کردن و بعقيده اى
قانون ـ فقه : سلطه

 
کلمات مرتبط(5)