sweep


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
sweep

تاب ،بردن توپ از کنار خط به کمک سدکنندگان راه باز کن( فوتبال امريکايى)،جارو کردن ،تجسس منطقه با رادار مين روبى کردن ،پاک کردن منطقه عمليات پاک سازى ،روفتن ،روبيدن ،رفت و برگشت ،جاروب کردن ،زدودن ،از اين سو بان سوحرکت دادن ،بسرعت گذشتن از،وسعت ميدان ديد،جارو
علوم مهندسى : پيچ و خم
الکترونيک : روبش
ورزش : بردن توپ از کنار خط به کمک سدکنندگان راه باز کن
علوم نظامى : درو کردن منطقه با اتش درو در عرض ،تجسس هوايى سريع منطقه دشمن

 
کلمات مرتبط(45) 

 
 
@@sweep