systematic


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
systematic

سيستماتيک ،بانظام ،مرتب ،خودکار،نطامدار،منظم ،نظم دار،روش دار،اصولى ،قاعده دار،با همست ،همست دار
معمارى : نظم پذير
روانشناسى : منظم
بازرگانى : سيستماتيک
علوم نظامى : سيستماتيک

 
کلمات مرتبط(7)