take-off


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
take off

جهش کردن ،کندن ،برداشتن ،پرواز کردن هواپيما،بردن ،کم کردن ،سرکشيدن ،اداى کسى را دراوردن
بازرگانى : خيز . يکى از مراحل توسعه اقتصادى در نظريه روستو
ورزش : بلند شدن دونده از زمين
علوم نظامى : شروع به پرواز به پرواز درامدن

 
کلمات مرتبط(2) 

 
کلمات مرتبط(take off):




بازگشت به واژه take off



off 
 take