temper


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
temper

ترکردن ،مرطوب کردن ،بازپختن ملايم کردن ،سخت کردن ،درجه سختى طبيعى ،حالت سختى بازپخت ،اب دادن( فلز)،درست ساختن ،درست خمير کردن ،ملايم کردن ،معتدل کردن ،ميزان کردن ،مخلوط کردن ،مزاج ،حالت ،خو،خلق ،قلق ،خشم ،غضب
علوم مهندسى : حالت بهبود
عمران : خمير کردن

 
کلمات مرتبط(24)