time


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
time

وقت قرار دادن براى ،به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن ،تعيين کردن ،تنظيم کردن زمان بندى کردن ،موقع ،تايم ،گاه ،فرصت ،مجال ،هنگام ،(درجمع )زمانه ،ايام ،روزگار،مد روز،عهد،مدت ،وقت معين کردن ،متقارن ساختن ،مرور زمان را ثبت کردن ،زمانى ،موقعى ،ساعتى
علوم مهندسى : زمان
کامپيوتر : فرمانTIME
قانون ـ فقه : دفعه وقت چيزى را معين کردن
روانشناسى : زمان
بازرگانى : زمان
ورزش : فرصت
علوم هوايى : زمان

 
کلمات مرتبط(468) 

 
 
@@@@@@@@@@@@time
 
@@@@@@@@@@@time
 
@@@@@@@@@@time
 
@@@@@@@@@time
 
@@@@@@@@time
 
@@@@@@@time
 
@@@@@@time
 
@@@@@time
 
@@@@time
 
@@@time
 
@@time