tow


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
tow

دنبال خود کشيدن ،کشش ،يدک کشيدن ،بکسل کردن ،دوبار،دو قسم ،دونوع ،هر دوتا،باطناب بدنبال کشيدن ،پس مانده الياف کتان يا شاهدانه ،طناب ،زنجير،يدک کش ،يدک کشى
علوم مهندسى : کشيدگى
بازرگانى : با طناب کشيدن
علوم نظامى : کشيدن موشک تو

 
کلمات مرتبط(16)