trace


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
trace

طرح کردن ،رد يابى کردن ،تعقيب کردن ،نشان ،رديابى کردن ،رد پا،جاى پا،مقدار ناچيز،رسم کردن ،ترسيم کردن ،ضبط کردن ،کشيدن ،اثر گذاشتن ،دنبال کردن ،پى کردن ،پى بردن به
علوم مهندسى : اثر
کامپيوتر : دنبال کردن
الکترونيک : رد الکترون
معمارى : اثر
قانون ـ فقه : نشانه
شيمى : رد
روانشناسى : رد
زيست شناسى : رد
بازرگانى : دنبال کردن
ورزش : علامت باقيمانده روى يخ اسکيت راهنماى قلاب ماهيگيرى

 
کلمات مرتبط(18)