track


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
track

پيدا کردن ،با طناب کشيدن ،رد( اثر)،زمين بازيهاى ميدانى ،ادامه گوى در مسير بولينگ ،ايز راه ،اثار،مسير طى شده ،رديابى کردن ،تعقيب مسير کردن ،تعقيب کردن ،شيار،لبه ،باريکه ،پيگردى کردن ،رد پا،اثر،خط اهن ،جاده ،راه ،نشان ،مسابقه دويدن ،تسلسل ،توالى ،ردپاراگرفتن ،پى کردن ،دنبال کردن
علوم مهندسى : خط
کامپيوتر : پيگردى کردن
معمارى : خط سير
زيست شناسى : راهچه
ورزش : مسير دو،پيست مسابقه اتومبيل رانى يا اسبدوانى مسير بيضى شکل دو و ميدانى
علوم هوايى : مسير
علوم نظامى : در رهگيرى هوايى يعنى " به نظر من هواپيماى دشمن روى مسيرى است که داده شده است" .

 
کلمات مرتبط(72) 

 
 
@@track