traverse


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
traverse

گردش ،حرکت نمايشى اسب ،حرکت دادن لوله در سمت ،رد شدن ،حرکت در سمت ،پيمايش کردن ،حرکت سمتى ،خاکريز،جان پناه ،خط متقاطع ،اشکال ،مانع حائل ،درب تاشو،حجاب حاجز،عبورجاده ،مسير،معبر،پيمودن ،عرضى ،متقاطع ،طى کردن ،گذشتن از،عبور کردن ،قطع کردن
علوم مهندسى : حرکت ،پيمايش
قانون ـ فقه : تکذيب کردن دعوى
ورزش : حرکت عرضى يا مورب
علوم نظامى : پيمايش

 
کلمات مرتبط(13)