up


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
up

رو به بالا،سوار بر اسب سر پا( کشتى)،بالا( در تصحيحات ديدبان توپخانه)،روى ،بالاى ،دربلندى ،جلو،برفراز،سپرى شده ،سربالايى ،برخاستن ،بالارفتن ،صعود کردن ،ترقى کردن ،بالا بردن ،ترقى دادن ،در حال کار
کامپيوتر : فعال
ورزش : جلوتر از رقيب در مسابقه بودن به مقدار يک بخش يا بيشتر،سوار بر اسب سر پا
علوم نظامى : بالا

 
کلمات مرتبط(700) 

 
 
@@@@@@@@@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@@up
 
@@@@@@@@up
 
@@@@@@@up
 
@@@@@@up
 
@@@@@up
 
@@@@up
 
@@@up
 
@@up
 
up[
کلمات مرتبط(up[):




بازگشت به واژه up[



to clew up[ a sail