ward


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
ward

توليت ،مولى عليه ،حفاظت بخش ،اطاق جدا،(در بيمارستان يا زندان يا کارخانه)،حياط،محوطه زندان ،بخش( در بيمارستان)،نگهبان ،سلول زندان ،اطاق عمومى بيماران بسترى ،صغيرى که تحت قيومت باشد،محجور،نگهدارى کردن ،توجه کردن
قانون ـ فقه : ناحيه
روانشناسى : بخش
علوم نظامى : محوطه

 
کلمات مرتبط(25)