Translate:

windage

Found in thesaurus: drag, retarding force, diam, diameter, exposure, deflection, bending, deflexion

English Wikipedia - The Free EncyclopediaDownload this dictionary
Windage
Windage is a force created on an object by friction when there is relative movement between air and the object.

See more at Wikipedia.org...


© This article uses material from Wikipedia® and is licensed under the GNU Free Documentation License and under the Creative Commons Attribution-ShareAlike License
THE Eng-Cro DictionaryDownload this dictionary
windage
slobodan prostor taneta u cijevi  
 
skretanje taneta  
 
pritisak zraka  
 
bočna površina broda koju zahvaća vjetar  

Free for individual usage/Besplatan za osobnu uporabu
hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
windage
تنظيم کمان هنگام وجود باد عرضى براى دقت در هدفگيرى ،حرکت سمتى ،اثر باد در منحرف کردن گلوله ،پيچيدن ،تاب خوردن ،پيچ خوردگى ،حرکت دادن دستگاه درجه در سمت ،تنظيم سمتى وسايل نشانه روى ،(نظ ).درجه تنظيم تير براى پيشگيرى اثر باد،مزاحمت هوا،بادخور
الکترونيک : بادزدگى
ورزش : تنظيم حرکت تفنگ در هدفگيرى هنگام وجود باد عرضى
علوم هوايى : کاهش دور وسيله گردنده در اثر پساى هوا
علوم نظامى : طبله حرکت سمت

 کلمات مرتبط(1) 
 
کلمات مرتبط(windage):



بازگشت به واژه windage


windage scale 

Dizionario inglese-italiano 1.0.012Download this dictionary
WINDAGE
VENTO. SPOSTAMENTO LATERALE CAUSATO DAL VENTO. AREA ESPOSTA AL VENTO

MHM Advanced English > Persian (v. 90)Download this dictionary
windage
[.n]: تنظيم کمان هنگام وجود باد عرضى براى دقت در هدفگيرى ، حرکت سمتى ، اثر باد در منحرف کردن گلوله ، پيچيدن ، تاب خوردن ، پيچ خوردگى ، حرکت دادن دستگاه درجه در سمت ، تنظيم سمتى وسايل نشانه روى
{علوم نظامى}: درجه تنظيم تير براى پيشگيرى اثر باد ، مزاحمت هوا ، بادخور
{الکترونيک}: بادزدگى
{ورزش}: تنظيم حرکت تفنگ در هدفگيرى هنگام وجود باد عرضى
{علوم هوايى}: کاهش دور وسيله گردنده در اثر پساى هوا
{علوم نظامى}: طبله حرکت سمت
واژه هاى شامل windage ـ (1)