withhold


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
withhold

محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمى محدوديت اجراى اتش ،ممانعت ،دريغ داشتن ،مضايقه داشتن ،خوددارى کردن ،منع کردن ،نگاهداشتن
علوم نظامى : مانع شدن

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(withhold):




بازگشت به واژه withhold



right to withhold