wound


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
wound

جرح( با)the ،پيچيده شدن ،زخمى کردن ،پيچانده ،پيچ خورده ،کوک شده ،رزوه شدهvt.& vi.(.، )n.زخم ،جراحت ،جريحه ،مجروح کردن ،زخم زدن
قانون ـ فقه : جرح
علوم نظامى : مجروح کردن

 
کلمات مرتبط(30)