[.v]: شرح چيزى را نوشتن ، با آب و تاب شرح دادن حذف ، کسر کردن ، سوخت شده ، محسوب کردن راى کتبى ، راى دادن به کسى که نامش در ليست کانديدهاى حزبى نيست نوشتن ، تاليف کردن ، انشا کردن ، تحرير کردن ، بعنوان يادداشت و براى ثبت نوشتن ، درج کردن ، ثبت {کامپيوتر}: نوشتن {قانون و فقه}: نوشتن واژه هاى شامل write ـ (34)