yoke


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
yoke

قسمتى از سيستم انحراف پرتو الکترونى که براى ادرس دهى يک نمايش تصويرى بکار مى رود،قيد،يوخ ،يوغ( سکان)،دهانه ،دوشاخه استقرار، )yolk(زرده تخم مرغ ،(زيست شناسى )محتويات نطفه ،(مج ).اسارت ،بندگى عبوديت ،در زير يوغ اوردن ،جفت کردن ،(مج ).وصل کردن
علوم مهندسى : هسته ترانسفورماتور
کامپيوتر : جفت يا گروهى از هدهاى خواندن - نوشتن که به يکديگر متصل هستند و بر روى دو يا چند شيار نوار يا ديسک مغناطيسى حرکت مى کنند
الکترونيک : يوغ
عمران : پشت بند قالب در موقع بتن ريزى
معمارى : طوق
علوم نظامى : پايه استقرار
علوم دريايى : يوغ

 
کلمات مرتبط(8)